جاذبهی قهر و عشق به زندگی
اریک فروم
"عشق باید درخورِ معشوق باشد"
؛
یک قاعده ی کلی در مورد هرگونه عشقی وجود دارد،
چه عشق به زندگی باشد
چه عشق به یک انسان دیگر
به یک حیوان، و یا یک گل
من هنگامی میتوانم دوست بدارم، که عشقِ من «درخورِ» معشوق باشد و با نیازها و طبیعتِ او «همخوانی» داشته باشد.
؛
عشق من به گیاهی که به آبِ کم نیاز دارد، خود را در این نشان میدهد که تنها همانقدر که نیاز دارد به آن آب بدهم.
اگر درباره ی «آنچه که برای گیاهان سودمند است» یک پیش باوری دارم، مثلا این که همهی گیاهان به آب فراوان نیاز دارند، گیاه را خراب خواهم کرد و از بین خواهم برد، چون نمیتوانم آن را چنان که بایستهیِ اوست دوست بدارم.
؛
پس فقط دوست داشتن و «بهترین آرزوها» را برای یک موجود زندهی دیگر داشتن، کافی نیست.
تا ندانم "نیاز" یک گیاه، یک حیوان، یک کودک، یک مرد، و یا یک زن چیست، و تا نتوانم خود را از پیش فرضام در این باره، که بهترین چیز برای دیگران چیست و از «میلام به کنترل دیگران»، رها کنم، "عشق من ویرانگر است."
درباره این سایت